اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 135 - غزلیات حافظ

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد

چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل
فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد

نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد

غزل شماره 134 - غزلیات حافظ

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد


طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود

ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد


قره العین من آن میوه دل یادش باد

که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد


ساروان بار من افتاد خدا را مددی

که امید کرمم همره این محمل کرد


روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار

چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد


آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ

در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد


نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ

چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

غزل شماره 133 - غزلیات حافظ

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد


بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد


ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان

دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد


این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت

و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد


ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم

زان چه آستین کوته و دست دراز کرد


صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت

عشقش به روی دل در معنی فراز کرد


فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد


ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایست

غره مشو که گربه زاهد نماز کرد


حافظ مکن ملامت رندان که در ازل

ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد

غزل شماره 132 - غزلیات حافظ

به آب روشن می عارفی طهارت کرد

علی الصباح که میخانه را زیارت کرد


همین که ساغر زرین خور نهان گردید

هلال عید به دور قدح اشارت کرد


خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد

به آب دیده و خون جگر طهارت کرد


امام خواجه که بودش سر نماز دراز

به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد


دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب

چه سود دید ندانم که این تجارت کرد


اگر امام جماعت طلب کند امروز

خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد

غزل شماره 131 - غزلیات حافظ

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد

بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد

نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد

به روی یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سر بصارت کرد

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد