اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

رباعی شماره 46 - رباعیات خیام

می لعل مذابست و صراحی کان است

جسم است پیاله و شرابش جان است


آن جام بلورین که ز می خندان است

اشکی است که خون دل درو پنهان است

رباعی شماره 45 - رباعیات خیام

می خوردن و شاد بودن آیین منست

فارغ بودن ز کفر و دین دین منست


گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتا دل خرم تو کابین منست

رباعی شماره 44 - رباعیات خیام

مهتاب به نور دامن شب بشکافت

می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت


خوش باش و میندیش که مهتاب بسی

اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

رباعی شماره 43 - رباعیات خیام

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

رباعی شماره 42 - رباعیات خیام

گویند مرا که دوزخی باشد مست

قولیست خلاف دل در آن نتوان بست


گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند

فردا بینی بهشت همچون کف دست