اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 255 - غزلیات حافظ

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور


گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور


دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور


هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور


ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور


در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور


گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور


حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور


حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

غزل شماره 68 - غزلیات حافظ

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست


مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او

عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست


می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش

گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست


ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر

وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست


بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد

که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست


مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد

نیت خیر مگردان که مبارک فالیست


کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد

حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست