اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 14 - غزلیات حافظ

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب


گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب


خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب


ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب


می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب


بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب


گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب


گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

غزل شماره 13 - غزلیات حافظ

می‌دمد صبح و کله بست سحاب

الصبوح الصبوح یا اصحاب


می‌چکد ژاله بر رخ لاله

المدام المدام یا احباب


می‌وزد از چمن نسیم بهشت

هان بنوشید دم به دم می ناب


تخت زمرد زده است گل به چمن

راح چون لعل آتشین دریاب


در میخانه بسته‌اند دگر

افتتح یا مفتح الابواب


لب و دندانت را حقوق نمک

هست بر جان و سینه‌های کباب


این چنین موسمی عجب باشد

که ببندند میکده به شتاب


بر رخ ساقی پری پیکر

همچو حافظ بنوش باده ناب