اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 332 - غزلیات حافظ

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

که پیش چشم بیمارت بمیرم


نصاب حسن در حد کمال است

زکاتم ده که مسکین و فقیرم


چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی

به سیب بوستان و شهد و شیرم


چنان پر شد فضای سینه از دوست

که فکر خویش گم شد از ضمیرم


قدح پر کن که من در دولت عشق

جوان بخت جهانم گر چه پیرم


قراری بسته‌ام با می فروشان

که روز غم بجز ساغر نگیرم


مبادا جز حساب مطرب و می

اگر نقشی کشد کلک دبیرم


در این غوغا که کس کس را نپرسد

من از پیر مغان منت پذیرم


خوشا آن دم کز استغنای مستی

فراغت باشد از شاه و وزیرم


من آن مرغم که هر شام و سحرگاه

ز بام عرش می‌آید صفیرم


چو حافظ گنج او در سینه دارم

اگر چه مدعی بیند حقیرم