اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 108 - غزلیات حافظ

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

ساحت کون و مکان عرصه میدان تو باد


زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست

دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد


ای که انشا عطارد صفت شوکت توست

عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد


طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد

غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد


نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد

هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد

غزل شماره 107 - غزلیات حافظ

حسن تو همیشه در فزون باد

رویت همه ساله لاله گون باد


اندر سر ما خیال عشقت

هر روز که باد در فزون باد


هر سرو که در چمن درآید

در خدمت قامتت نگون باد


چشمی که نه فتنه تو باشد

چون گوهر اشک غرق خون باد


چشم تو ز بهر دلربایی

در کردن سحر ذوفنون باد


هر جا که دلیست در غم تو

بی صبر و قرار و بی سکون باد


قد همه دلبران عالم

پیش الف قدت چو نون باد


هر دل که ز عشق توست خالی

از حلقه وصل تو برون باد


لعل تو که هست جان حافظ

دور از لب مردمان دون باد

غزل شماره 106 - غزلیات حافظ

نت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد


سلامت همه آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد


جمال صورت و معنی ز امن صحت توست

که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد


در این چمن چو درآید خزان به یغمایی

رهش به سرو سهی قامت بلند مباد


در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد

مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد


هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند

بر آتش تو بجز جان او سپند مباد


شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی

که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

غزل شماره 105 - غزلیات حافظ

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد

ور نه اندیشه این کار فراموشش باد


آن که یک جرعه می از دست تواند دادن

دست با شاهد مقصود در آغوشش باد


پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد


شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود

شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد


گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت

جان فدای شکرین پسته خاموشش باد


چشمم از آینه داران خط و خالش گشت

لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد


نرگس مست نوازش کن مردم دارش

خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد


به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ

حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد

غزل شماره 104 - غزلیات حافظ

جمالت آفتاب هر نظر باد

ز خوبی روی خوبت خوبتر باد


همای زلف شاهین شهپرت را

دل شاهان عالم زیر پر باد


کسی کو بسته زلفت نباشد

چو زلفت درهم و زیر و زبر باد


دلی کو عاشق رویت نباشد

همیشه غرقه در خون جگر باد


بتا چون غمزه‌ات ناوک فشاند

دل مجروح من پیشش سپر باد


چو لعل شکرینت بوسه بخشد

مذاق جان من ز او پرشکر باد


مرا از توست هر دم تازه عشقی

تو را هر ساعتی حسنی دگر باد


به جان مشتاق روی توست حافظ

تو را در حال مشتاقان نظر باد