اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 429 - غزلیات حافظ

ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می

طامات تا به چند و خرافات تا به کی


بگذر ز کبر و ناز که دیده‌ست روزگار

چین قبای قیصر و طرف کلاه کی


هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان

بیدار شو که خواب عدم در پی است هی


خوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهار

کشفتگی مبادت از آشوب باد دی


بر مهر چرخ و شیوه او اعتماد نیست

ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر وی


فردا شراب کوثر و حور از برای ماست

و امروز نیز ساقی مه روی و جام می


باد صبا ز عهد صبی یاد می‌دهد

جان دارویی که غم ببرد درده ای صبی


حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد

فراش باد هر ورقش را به زیر پی


درده به یاد حاتم طی جام یک منی

تا نامه سیاه بخیلان کنیم طی


زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان

بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی


مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان

استاده است سرو و کمر بسته است نی


حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید

تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری

غزل شماره 430 - غزلیات حافظ

به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

علاج کی کنمت آخرالدواء الکی


ذخیره‌ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار

که می‌رسند ز پی رهزنان بهمن و دی


چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو

منه ز دست پیاله چه می‌کنی هی هی


شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد

ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی


خزینه داری میراث خوارگان کفر است

به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی


زمانه هیچ نبخشد که بازنستاند

مجو ز سفله مروت که شیئه لا شی


نوشته‌اند بر ایوان جنه الماوی

که هر که عشوه دنیی خرید وای به وی


سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست

بده به شادی روح و روان حاتم طی


بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ

پیاله گیر و کرم ورز و الضمان علی