اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 491 - غزلیات حافظ

به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی

خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی


امید هست که منشور عشقبازی من

از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی


سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت

در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی


مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد

بیا ببین که که را می‌کند تماشایی


به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید

که می‌رویم به داغ بلندبالایی


زمام دل به کسی داده‌ام من درویش

که نیستش به کس از تاج و تخت پروایی


در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند

عجب مدار سری اوفتاده در پایی


مرا که از رخ او ماه در شبستان است

کجا بود به فروغ ستاره پروایی


فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب

که حیف باشد از او غیر او تمنایی


درر ز شوق برآرند ماهیان به نثار

اگر سفینه حافظ رسد به دریایی