اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

اشعار و سخنان بزرگان

غزلیات حافظ ، رباعیات خیام ، سخنان بزرگان و ...

غزل شماره 476 - غزلیات حافظ

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی


تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت

به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی


بگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا را

ز لعل روح فزایش ببخش آن که تو دانی


من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی


خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است

اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی


امید در کمر زرکشت چگونه ببندم

دقیقه‌ایست نگارا در آن میان که تو دانی


یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ

حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی